معنی برکت برنج
لغت نامه دهخدا
برکت. [ب َ رَ ک َ/ ب َ ک َ] (از ع، اِمص) برکه. رجوع به برکه شود. || خجستگی. (فرهنگ فارسی معین):
از بَرْکت این نور فراخواند قران را
بنوشته بر افلاک و بر و بحر و جبالش.
ناصرخسرو.
|| نیک بختی. (منتهی الارب). سعادت. (فرهنگ فارسی معین). || همیشه داشتن. (یادداشت مؤلف). دائم داشتن. (یادداشت مؤلف). || گوالیدن. (غیاث اللغات) (فرهنگ فارسی معین). بالیدن. (غیاث اللغات). || افزایش. زیادت. (منتهی الارب). افرونی. فزونی. بسیاری. (فرهنگ فارسی معین). فراخی نماء. نُزل. نُزُل. نَزل. (منتهی الارب). کثرت خیر. (یادداشت مؤلف). و گاهی بسکون حرف ثانی نیزآید و آنچه در بین عام بتشدید کاف مستعمل است محض غلط است. (غیاث اللغات):
سال دگر از دولت و از برکت خواجه
چون باغ پر از گل شود اندر مه آذار.
فرخی.
ای مبارک سخنی کز سخن و برکت تو
رادمردان را بر سنگ بروید شمشاد.
فرخی.
ببرکت خدا و نیکوی توفیقش. (تاریخ بیهقی). اعتراف هشتم ببرکت او. (تاریخ بیهقی). برکت در این پر است. (تاریخ بیهقی). سالم بر تو باد و رحمت و برکت های ایزدی و برکت بنده اش امیرالمؤمنین بتو باد. (تاریخ بیهقی).
خوک همه شر و زیانست و نحس
میش همه خیر و بر و برکت است.
ناصرخسرو.
تا در دلم قران مبارک قراریافت
پربرکتست وخیر دل از خیر و برکتش.
ناصرخسرو.
ببرکت این افسون نه کسی مرا بتوانستن دید و نه از من بدگمانی صورت بستن. (کلیله و دمنه).
بدزدی ز نعمت بدزدم ز خدمت
چه برکت بود در میان دو سارق.
رشید وطواط.
بادت بقای خضر و هم از برکت دعات
اسکندر جهان شه شرق اخستان شده.
خاقانی.
همه اثر برکت و همت و نتیجه ٔ هیبت سلطان بود. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی). بحلقه ٔ درویشان درآمد و برکت صحبت ایشان در وی اثر کرد. (گلستان سعدی). و دیگران هم ببرکت انفاس شما مستفید گردند. (گلستان). از برکت درویشان محروم نماند. (گلستان). روی از مصاحبت مسکینان تافتن و فایده و برکت دریغ داشتن. (گلستان).
- امثال:
از تو حرکت از خدا برکت.
برکت در حرکت است.
دست که زیاد شد برکت کم است.
- بابرکت، برکت دار. که دیر بکاستی کشد.
- برکت دادن، زیادت کردن. فراوان و بسیار کردن: خداوند برکت دهد.
- || برکت دادن شیخی از بنی اسرائیل یا پیامبری از آنان یک فرد ازبنی اسرائیل را یا فرزند خود را.
- برکت دار، بابرکت. که دیر بکاستی کشد. (یادداشت مؤلف).
- برکت شدن، کنایه از تمام شدن و مردن. (غیاث اللغات) (آنندراج):
مطر با خانه ات آباد شود جزم بدان
که بیک ناله ٔ دیگر برکت خواهم شد.
میر نجات (آنندراج).
- برکت کردن، بیش از انتظار و حد خود دوام کردن و افزون شدن و زیاد شدن.
- برکت نهادن، برکت دادن. (یادداشت مؤلف).
- || (اصطلاح مسیحیان): آن هفت نان و ماهی بدست گرفت و برکت نهاد و پاره کرد. (دیاتسارون ص 124).
- بی برکت، که برکت ندارد. که زودتر به کاستی کشد. که سریع تمام شود.
- پربرکت، با برکت بسیار. با خیر و فزونی بسیار:
تا در دلم قران مبارک قرار یافت
پربرکتست و خیر دل از خیر و برکتش.
ناصرخسرو.
- کم برکت، با فزونی و برکت اندک.
|| (اِ) نان. در تداول عوام آنگاه که نان در پیش دارند و سوگند خوردن خواهند اشاره بنان کنند و گویند باین برکت و بعضی در این هنگام بخش کوچکی از نان را بریده بدور افکنند. (یادداشت مؤلف).
برنج
برنج. [ب ِ رَ] (معرب، اِ) تخمی است مسهل بلغم، معرب برنگ که بیشتر از کابل آرند. (منتهی الارب). رجوع به برنج کابلی و برنگ شود.
فرهنگ عمید
فراوانی، افزونی، بسیاری،
خجسته بودن، مبارکی: به برکت زحمات شما کارمان زود به اتمام رسید،
(اسم) نعمتها،
برنج
دانهای سفیدرنگ، از خانوادۀ غلات، و سرشار از نشاسته که بهصورت پخته خورده میشود،
گیاه یکسالۀ این دانه با برگهای باریک که در نواحی مرطوب میروید،
* برنج چمپا: نوعی برنج نامرغوب با نشاستۀ زیاد،
* برنج دمسیاه: نوعی برنج بلند که دُمشالی آن سیاه است،
* برنج صدری: نوعی برنج دانه بلند،
* برنج کابلی: = برنگ * برنگ کابلی
* برنج گِرده: نوعی برنج با دانههای کوتاه و گرد،
فرهنگ فارسی آزاد
بَرَکَت، فراوانی، سعادت، فزونی و افزایش (جمع: بَرَکات)،
فارسی به ایتالیایی
benedizione
واژه پیشنهادی
فرهنگ فارسی هوشیار
پربر فراوان (صفت) با برکت بسیار برکت پر نعمت پر حاصل.
تعبیر خواب
اگر بیند برنج پخته همی خورد، دلیل که حاجت او روا شود و خیر و نیکی بدو رسد. اگر بیند برنج با گوشت پخته همی خورد، بهتر و نیکو بود و برنج با شیر خوردن به غایت نیکو است. اگر بیند برنج با دوغ پخته همی خورد، دلیل بر اندوه کند. - ابراهیم بن عبدالله کرمانی
خواص گیاهان دارویی
اگر برنج با روغن بادام و شیر پخته شود نیروی غذایی مناسبی دارد. برنج آب پز تا حدودی منقبض کننده است. ضد دلپیچه، اسهال خونی ونیکو کننده رخساره است. در چین معتقدند برنج ضد اضطراب و عطش است. و گازهای معده را از بین می برد. اگر با آب برنج مروارید و جواهر رابشویند آن را جلا می دهد. خوردن شیر با برنج برای دلپیچه مفید است.
فرهنگ معین
نمو کردن وافزودن، افزایش، یمن، خجستگی، نیکبختی، جمع برکات. [خوانش: (بَ رَ کَ) [ع. برکه] (مص ل.)]
فارسی به عربی
سعاده، سمنه، مبارکه، هناء
معادل ابجد
877